اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

مقولات

دوشنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۲۴ ب.ظ

مقولات [categories]

 

واژه یونانی kategorein،به معنای «نسبت دادن به»، «گفتن از» یا «حکم کردن» بود، و ارسطو آن را برای توصیف روشهایی که در آنها می‌توان از موجود[1]سخن گفت، اقتباس کرد.[2]

امروزه منطق سنتی ارسطویی، «منطق صوری» نامیده می‌شود، اما نه این عنوان و نه حتی عنوان «منطق،» از ارسطو نیست. اصطلاح «ارگانون» [= ابزار] برای مجموعه نوشته‌های منطقی ارسطو نیز از آنِ خود ارسطو نیست، البته واژه‌ای یونانی است؛ که به دانشمندان بیزانسی قرن ششم میلادی باز می‌گردد.[3]

کتاب «مقولات» [= جنسهای گزارش/ کاتگوریای/ قاطیغوریاس] نخستین کتاب از این مجموعه است. «مقولات» ارائه طرح «هستی‌شناختی» است که همه هستی را به ده نوع نهایی طبقه‌بندی می‌کند. با توجه به آنچه در رابطه با عنوان «منطق صوری» گفتیم، اکنون پیداست که نمی‌توان بر ارسطو خرده گرفت که چرا در ذیل چنین عنوانی بحث هستی‌شناسانه را مطرح نموده است، چرا که اساساً این عنوان از او نیست. البته هر چند عنوان «منطق» بر آن مباحث نبوده است، آن مباحث از «فلسفه اولی» جدا تلقی می‌شده است؛ شاهد اینکه در حالی که نظریه مثل در کتاب مابعدالطبیعه ارسطو به کرات نقل و نقد می‌شود، وی در کتاب «تحلیلات ثانیه»، پس از ذکر مثل، می‌گوید: «اگر هم وجود داشته باشند به بحث ما ارتباط ندارند[4] [یعنی بحث از مثل مربوط به فلسفه اولی است.] لذا این مباحث، مباحث زبانی‌اند و همچنانکه دانشمندان قرن ششم میلادی نام «ارگانون فیلوسوفیاس» بر مجموعه آنها گذاشتند، «ابزار فلسفه»اند و نه خود فلسفه [اولی].

پس از ارسطو بحث مقولات او از مباحث محوری فلسفه بود؛ تا اینکه با ظهور فلسفه کانت، آموزه ارسطویی با رقیبی جدی مواجه شد. البته مقولات کانتی، مباحث هستی‌شناسانه نبودند، و ناظر به جنبه معرفت‌شناسانه انسان بودند.

مقولات ارسطویی

ارسطو در کتاب مقولات،[5] ده چیز را نام می‌برد که بدون هیچ گونه ترکیبی در کلام ذکر می‌شوند، و لذا صدق و کذب در مورد آنها به کار نمی‌رود. اما به سبب ترکیب این حدها با یکدیگر است که ایجاب یا سلب به وجود می‌آید و از این رو، بحث صدق و کذب مطرح می‌شود. آن ده چیز، ده مقوله معروف ارسطویی‌اند:

1) جوهر [= اوسیا]، مثل «این فرد انسان»، «این اسب معین».

 2) کمیت، مثل «به درازای دو وجب».

 3) کیفیت، مثل سپید، دستوری.

 4) مضاف، مثل بزرگتر، دوبرابر.

 5) مکان [= أین،] مثل در لوکه‌یون، در بازار.

6) زمان [= متی،] مثل دیروز، پارسال.

 7) وضع، مثل دراز کشیده، نشسته.

 8) ملک [= جده]، مثل کفش پوشیده، مسلح.

 9) فعل، مثل بریدن، سوزاندن.

 10) انفعال، مثل بریده شدن، سوخته شدن. [6]

این مقولات را «اجناس عالیه ماهیات» می‌نامند، زیرا «معظم ماهیاتی که عقول و اذهان بدان احاطه توانند یافت در تحت این ده مقوله محصور است، ... و چیزی دیگر از اعیان موجودات از این مقولات خارج نیست.»[7]

جوهر در کتاب مقولات، به اولیه و ثانویه تقسیم می‌شود. «جوهر اولیه» چیزی است که محمول واقع نمی‌شود و در موضوعی نیز قرار ندارد. مثل این فرد انسان. بنابراین، «جوهر اولیه،» فرد است یعنی «این چیز در اینجا». این بنیادیترین معنای جوهر است. «جوهر ثانویه» چیزی است که همچون نوع، جوهرهای نخستین بدانها تعلق دارند و همین طور جنسهایی که این نوعها را در خود می‌گنجانند. مثلاً فرد انسان به نوع «انسان» تعلق می‌گیرد و جنس نوع، «حیوان» است. لذا هم [نوع] «انسان» و هم [جنسِ] «حیوان» جوهرهای ثانویه‌اند.[8] بنابراین، جوهرهای ثانویه، نوع و جنس‌اند.

هر چه غیر از جوهر نخستین است، یا به آنها گفته می‌شود یا در آنها حاضر است. بنابراین، «اگر جوهرهای نخستین وجود نمی‌داشتند، آنگاه هیچ چیز دیگر نمی‌توانست وجود داشته باشد.»[9] البته مراد وی از جوهر نخستین، فقط جوهرهای محسوس نیست؛ زیرا در «کتاب العباره» می‌گوید: «پاره‌ای هستومندها دارای کنش‌اند، بی از توانش، برای نمونه جوهرهای نخستین؛...»[10] و با توجه به اینکه از نظر ارسطو، آنچه کنشِ بی توانش [= فعلیتِ محض] است، محرکِ لایتحرک است[11]، و از طرفی آنچه که فاقد قوه است، فاقد ماده است، چون منشأ قوه، ماده است؛ پس محرک لایتحرک، فاقد ماده است و لذا جسم نیست، زیرا جسم ترکیب ماده و صورت است. بنابراین، محرک لایتحرک، «صورت محض» است؛ و بدین‌سان دانسته می‌شود که در اینجا مراد ارسطو از جوهر نخستین، اعمِ از محسوس و غیر محسوس است.

با توجه به عبارت مذکور، می‌توان به اهمیت فوق العاده «جوهر نخستین» از نظر ارسطو، پی برد. هر چیزی در ارتباط با جوهر نخستین است که هستی می‌یابد. در گزاره‌ها نیز اگر جوهر نخستین نباشد، هیچ گزاره‌ای را نمی‌توان ساخت؛ زیرا آنچه که موضوع نهایی و به نحو مطلق، موضوع است، چیزی جز «جوهر نخستین» نیست.

ایرادهای وارد بر مقولات ارسطویی

در دوره کلاسیک، فهرست ارسطویی به دلیل دربرداشتن تکرار، نقادی شد، و کوششهایی برای کاهش دادن تعداد مقولات انجام شد، در بسیاری موارد به یک تقابل واحد مثل «جوهر و عرض»، «ماده و صورت» یا چنانکه در مورد فلوطین است، «حرکت و سکون». این فروکاستن ها تا اندازه ای خاص، با قطعاتی از آثار دیگر ارسطو تأیید می‌شدند.

در عالم اسلامی نیز شیخ اشراق، و قطب‌الدین شیرازی، تعداد مقولات را کمتر دانسته‌اند. شیخ اشراق، اقسام عرض را چهار دانسته است: کم، کیف، نسبت، حرکت. وی سایر مقولات عرضی را به مقوله اضافه بر می‌گرداند. بنابراین، وی بر روی هم، به پنج مقوله قائل است. قطب‌الدین شیرازی نیز قائل به همین پنج مقوله است.[12]

از طریق ترجمه بوئثیوس از مقولات ارسطو، طرح ده مقوله‌ای، تأثیر فراوانی  بر توسعه فلسفه اروپایی قرون وسطای اولیه داشت. باز با توسعه مجموعه ارسطوئیِ در دسترس به لاتین در خلال قرن سیزدهم، کششی بین بیان ارسطو درباره موجود[13] بر اساس مقولات، و بین توصیفات دیگرش درباره موجود که کوتاهتر بودند، بر اساس اصطلاحاتی مثل «جوهر و عرض»، مشاهده می‌شود. مرجعیت ارسطو، فیلسوفانی مثل آکویناس و دونس اسکوتس را ناگزیر کرد که مقولات را با دیگر جنبه‌های هستی‌شناسی ارسطوئی سازگار کنند، که نتایجشان غالباً پیچیده و بی‌ثمر بودند. ویژگی به نحو فزاینده بی‌تناسب آموزه مقولات، عامل مهمی در طرد فلسفه مدرسی، به وسیله فلاسفه اولیه جدید مثل هابز و و دکارت بود. ادله آنان، برای ردّ مقولات ارسطوئی در میانه قرن هفدهم به دست آرنولد گردآوری شده است. وی مدعی شد که مقولاتی «که درباره‌شان آن قدر ابهام ایجاد شده است» «کمکی در تشکیل احکام -هدف حقیقی منطق- نمی‌کنند، مگر به ندرت.» بیشتر اینکه آنها «کاملاً دلخواهانه و مبتنی بر خیال مردی هستند که حجیتی برای تجویز قانون برای دیگران نداشته است»، و فلاسفه را ترغیب می‌کند تا بجای سخن گفتن از اشیاء فی نفسه، مقتدرانه درباره «طبقه‌بندیهای دلخواهانه» سخن بگویند.[14]

مقولات کانت

کوششهای کانت در پی پاسخگویی به اعتراضاتی از نوع آرنولدی است، و از این روست که وی جدول مقولاتش را نه تنها از ارسطو جدا کرد، بلکه اثبات کرد که آنها معتبر و در «تشکیل احکام» دخیل‌اند. این وظیفه، وی را ملزم کرد که بپردازد به: أ) منشأ مقولات، آنها دیگر مبتنی بر ارسطو یا حجیت شخصی هیچ فیلسوف دیگری نیستند؛ ب) ارائه نظام‌مند آنها در یک «جدول مقولات»؛ ج) توجیه یا «استنتاج» آنها؛ و د) کاربردشان در حکم‌سازی.[15]

مقولات کانت، مفاهیم محض فاهمه‌اند. فاهمه از قوای برتر ذهن در نظام استعلایی کانت است. صدور «حکم» بدون مقولات فاهمه ناممکن است. اگر کثرات حسی، تحت مفاهیم محض فاهمه، یعنی، تحت مقولات کانتی، قرار نگیرند، وحدت نمی‌یابند. قوه حس با فراهم آوردن مواد لازم، آنها را به قوه خیال می‌دهد. آنگاه قوه خیال از طریق شاکله‌سازی، جزئیهای حسی را هماهنگ برای قرار گرفتن تحت مفاهیمِ کلی فاهمه می‌کند. بدین‌سان کثرات حسی به وحدت ناشی از فاهمه [وحدت قاعده‌مند] نائل می‌شوند. با قرار گرفتن موضوعها، تحت مفاهیم، «حکم» صادر می‌شود. از آنجا که حکم کردن، وحدت‌بخشی به کثرات داده‌های حسی است، و در این حال، مقولات نیز دقیقاً همین کارکردهای احکام‌اند، کثرات داده شده در یک شهود ضرورتاً تابع مقولات نیز هستند.[16]

کانت می‌گوید: در خلال تحقیق در عناصر محض شناخت انسانی (فاقد هرگونه امر تجربی)، پس از تأمل طولانی، در وهله نخست، به تمایز و انفکاک قابل اعتماد مفاهیم بنیادین محض حساسیت (مکان و زمان) از مفاهیم محض فاهمه موفق شدم. بدین‌سان، مقولات هفتم، هشتم، و نهم از فهرست [ارسطویی] حذف شدند.[17] [مقصود از مقولات هفتم، هشتم و نهم، مقولات زمان، مکان، و وضع [= فضا] است.] وی در ادامه، بقیه مقولات ارسطو را نیز فاقد کارایی می‌داند، زیرا اصلی در کار نبود که به واسطه آن، فاهمه و کاراییهایش بررسی تامّ شود تا از این رهگذر، مفاهیم محض آن، به نحو جامع و دقیق به دست آیند.

بدین طریق، وی در جستجوی اصلی بر می‌آید که در بردارنده همه دیگر اَعمال فاهمه باشد؛ تا بتواند کثرات تصورها را تحت وحدت اندیشه در آورد. رهآورد وی عمل «حکم کردن» است. بنابراین، کانت با کشف این اصل، ابتدا جدول احکام را -با استمداد از منطق سنتی-ارسطوئی- استخراج و آنگاه جدول مقولات را متناظر با آن، ترسیم کرد.

جدول احکام کانت چنین است:

 1) کمیت: کلی، جزئی، شخصی؛

 2) کیفیت: ایجابی، سلبی، معدوله؛

 3) اضافه: حملی، شرطی، انفصالی؛

 4) جهت: احتمالی، واقعی، یقینی.[18]

جدول مقولات کانت چنین است:

 1) به لحاظ کمیت: وحدت، کثرت، تمامیت؛

 2) به لحاظ کیفیت: واقعیت، سلب، حصر؛

 3) به لحاظ اضافه: التصاق و قوام ذاتی (جوهر و عرض)، علیت و تبعیت (علت و معلول)، مشارکت؛

 4) به لحاظ جهت: امکان - امتناع، وجود - عدم، ضرورت - امکان خاص.[19]

کانت، این جدول چهار طبقه‌ای را به دو بخش تقسیم می‌کند، که قسمت نخست آن [یعنی کمیت و کیفیت]، به متعلقهای شهود -خواه محض خواه تجربی- متوجه است، و قسمت دوم آن [یعنی اضافه و جهت]، به وجود این متعلقها -خواه در رابطه با یکدیگر، خواه در رابطه با فاهمه- مربوط می‌شود. وی قسمت نخست را مقوله‌های ریاضی و دومین قسمت را مقوله‌های پویا [= دینامیک] می‌نامد؛ قسمت نخست، دارای متضایف نیستند، بر خلاف قسمت دوم.[20] به تصریح کانت، مقوله سوم، در هر طبقه، از پیوند مقوله دوم با مقوله نخست طبقه خود به وجود می‌آید. مثلاً «تمامیت»، همان «کثرت» است که به مثابه «وحدت» دیده می‌شود. ولی نباید تصور شود که مقوله سوم صرفاً یک مفهوم اشتقاقی و نه اساسیِ فاهمه محض است. زیرا پیوند مقوله نخست و دوم برای تولید مفهوم سوم، مستلزم یک فعل ویژه فاهمه است که یکسان نیست با آن فعلی که در مقوله نخست و دوم اعمال می‌شود.[21]

اعیان از طریق شهود حسی، با به‌بارآوردن احساسها، به شناخت ما داده می‌شوند. هرآنچه از طریق احساس شناخته می‌شود باید در مکان و زمان باشد. شناختهای ما از مکان و زمان، بخش اصلی شناخت ترکیبی پیشین از طریق شهود -یعنی ریاضیات محض- را به‌بار می‌آورند. اما هیچ شناختی، و نه حتی هیچ چیز سزاوار نام «تجربه»، تنها به شکل احساسهای مفهوم‌سازی‌نشده، ممکن نخواهد بود. «شهودها بدون مفاهیم، کورند» (KrV A51/B75). به علاوه، شناخت نیازمند فعالیت اندیشیدن و مفهوم‌سازی و حکم است که توسط قوه فاهمه انجام می‌شود. لذا نقد عقل محض، علاوه بر «حسیات استعلائی» که به شرائط پیشین تجربه در ساحت صور شهود (مکان و زمان) می‌پردازد، باید دربردارنده «منطق استعلائی» نیز باشد، که به شرائط پیشین اندیشیدن می‌پردازد.[22]

از نظر کانت، «منطق» علمی است که به کاربرد فاهمه در اندیشه می‌پردازد. منطق صوری سنتی از هرگونه گنجانیده اندیشه، و به ویژه از شیوه‌ای که اندیشه به متعلقهای شناخت مربوط می‌شود، دوری می‌کند. اما کانت استدلال می‌کند که شکل‌گیری متعلقهای شناخت، به مثابه نمودها، نه تنها در ضمن شهودشان در مکان و زمان است بلکه همچنین در ضمن اندیشیدن فاهمه بدانهاست به مثابه شرائط پیشین برای امکان تجربه به نحو عام. علمی که بدین شیوه به متعلقها می‌پردازد، نه منطق صوری (یا عمومی) بلکه منطق استعلائی است.[23]

بخشی از «منطق استعلائی»، که کانت آن را «تحلیل استعلائی» می‌نامد، به شرائط امکان تجربه مربوط می‌شود که شناختهای ترکیبی پیشین را از طریق مفاهیم یا مقولات فاهمه به‌بار می‌آورد. «تحلیل استعلائی» عملاً در پی آن است که به نحو پیشین، مفهومی از جهان تجربی را بسط دهد و توجیه نماید. این همان جهانِ اعیان مادی در مکان است. این اعیان همگی از جوهری تشکیل می‌شوند که تعینهایش دگرگون می‌شود ولی کمیتش افزایش یا کاهش نمی‌یابد. اعیان مادی متفاوت، با آرایشِ بخشهای تمییزپذیرِ این جوهر در ناحیه‌های متفاوت مکان، از یکدیگر متمایز می‌شوند. ارتباطهایشان با یکدیگر در هر زمان مفروض، و نیز تغییرهایشان در طول زمان، تحت تأثیر قوانین ضروری علی است. جواهر مادی از تصورات درونی یا سوبژکتیو ما متمایزند -آنها جهان واقعی یا بیرونی را تشکیل می‌دهند. احکامی که ما درباره آنها و حالات و نسبتهایشان می‌سازیم خواستار اعتبار عینی‌اند، و اصولاً می‌توانند مدعی آن شوند؛ اعتبار عینی، اعتبار برای «آگاهی به نحو عام» است -یعنی، اعتبار برای همه موجودهایی که به هر روی، مستعد ساختن چنان احکامی‌اند. بنابراین، برنامه «تحلیل استعلائی» آن است که تصور بنیادین جهان را که علم طبیعی ریاضیاتیِ مدرن بدان پایبند است به نحو پیشین توجیه کند، و به اعتراضهای شکاکانه نسبت به واقعیت و شناخت‌پذیری جهان مذکور پاسخ دهد.[24]

کانت در «تحلیل استعلائی،» با برهانی پیچیده می‌خواهد برخلاف شکاکان، اثبات نماید که ساختار جهان عینی، یعنی نظم بنیادین طبیعت چنانکه علم مدرن آن را تصور و پژوهش می‌کند، به منزله شرطی برای هرگونه تجربه‌داشتن ما، به نحو پیشین ضروری است. این برهانِ مشهور و بسیار بلندپروازانه به سه مرحله عمده تقسیم می‌شود. مرحله نخست، که کانت در جایی «استنتاج مابعدالطبیعی [مقولات]» می‌نامد، به شناسایی «مقولات» می‌پردازد، و منشأ آنها را پیشین می‌داند. یعنی منشأ آنها نه تجربه‌ بلکه فعالیت فاهمه خودمان است. هدف مرحله دوم، که «استنتاج استعلائی مقولات» نامیده شده است، اثبات آن است که با اینکه منشأ مقولات در قوای ماست نه در اعیان تجربه، آنها ضرورتاً بر هر عینی که می‌تواند به حواس ما داده شود اطلاق می‌شوند. مرحله سوم، که در فصلی با عنوان «نظام همه اصول فاهمه محض» گنجیده است، استدلال می‌کند که مقولات ضرورتاً به شیوه‌های معینی بر تجربه اطلاق می‌شوند: مثلاً اینکه هر دو صورت مکانی-زمانی و محتواهای کیفی واقعیِ تجربه، به نحو کمّی سنجش‌پذیرند و اینکه همه تغییرهایی که ما می‌توانیم تجربه کنیم تبدّلهایی در تعینهای یک جوهر زیرین‌اند و اینکه آن تغییرها پیرو قوانین علی‌اند.[25]

برهانهای «تحلیل استعلائی» به بهترین وجه همچون سلسله برهان واحد طولانی اما مرتبط تلقی می‌شوند که حلقه‌های پیشتر آن، هم برای معقولیت‌شان و هم برای قدرت اقناعی‌شان، تا حدی به حلقه‌های بعدی وابسته‌اند. اگر بخواهیم مرحله‌ای از این برهان را بنیادین بدانیم، آن احتمالاً استنتاج استعلائی مقولات است. زیرا استنتاج مابعدالطبیعی، صورت منطقی احکام را همچون رهنمونش برای کشف آن مفاهیمِ پیشین و بنیادین به‌کار می‌گیرد، و تنها در استنتاج استعلائی است که کانت استدلال می‌کند که هر تجربه ممکنی باید دربردارنده متعلقهایی باشد که هر سوژه تجربه‌ای باید درباره آنها احکامی را تشکیل دهد که مدعی اعتبار کلی برای آگاهی به نحو عام (برای همه سوژه‌های تجربه) هستند. و همچنین کاربست‌پذیری مقولات بر همه متعلقهای حواس (اثبات‌شده در استنتاج استعلائی) تضمینی را فراهم می‌کند که آنچه به حواس داده می‌شود باید از طریق مقولاتِ کمیت و کیفیت، تعین‌پذیر باشد؛ همچنان‌که زمان، به مثابه صورت هرگونه شهود، با توجه به پایندگی و توالی و همبودی، «متعین» می‌شود، که مبنای تشابهات تجربه و قانونهای جوهر و علیت و عمل متقابل است (KrV A176/B218).[26]

کانت ویژگی اساسی در نظام مقولاتش را عبارت از این می‌داند که از طریق آن، معنای حقیقی مفاهیم محض فاهمه و شرط کاربردشان را می‌توان دقیقاً معین کرد. این مقولات، مقوم هیچ شیء فی نفسه‌ای نیستند، هر چند نیازمند شهود حسی به مثابه یک مبنا هستند. احکام تجربی ما از طریق مقولات، اعتبار «کلی» می‌یابند.[27]

نقد

یکی از نخستی‌ترین نقدهای رواج‌یافته کانت این بود که وی این فرض را بیش از حد، مسلم می‌گرفت که صور حکم در منطق سنتی، بدون توجیه بیشتر، می‌توانند برای تصور تنها شیوه‌ای که ما می‌توانیم از تجربه‌مان مفهوم‌سازی کنیم اخذ شوند. تاریخ کانت‌گرایی، برداشتهای بسیاری از این مشکل را و کوششهای بسیاری را برای تبدیل صور شهود و جدول مقولات کانت به یک ساختار مفهومی، شاهد بوده است که [این ساختار مفهومی] بتواند به نحو تاریخی اصلاح‌پذیر و وابسته به تغییرهای تاریخ علم یا [وابسته] به گزینشهای پژوهشگران درباره چگونگی مفهوم‌سازی از تحقیقهایشان یا موضوعشان باشد. البته مشکل آشکار در اینجا آن است که اگر دفاع محدود کانت از مابعدالطبیعه بناست در مقابل اعتراضهای شکاکان حفظ شود، با پذیرش چنین تعدیلهایی در طرح کانت، ترکیبی بودن یا پیشین بودن اصولی که وضعیت ترکیبی پیشین آنها لازم است به خطر می‌افتد. چنین مجادلاتی تا همین روزگار اخیر ادامه دارد، و شیوه‌ای که آنها فلسفه و پژوهش علمی را دگرگون کرده‌اند بخش مهمی از میراث ماندگار کانت است.[28]



[1] . being

[2] . Caygill, Howard: A Kant dictionary. Oxford: Blackwell publishers, 1997, P. 102

[3] .  منطق ارسطو (ارگانون)، ترجمه میرشمس الدین ادیب سلطانی، تهران: نگاه، 1378، ص [XVI].

[4] . منطق ارسطو (ارگانون)، تحلیلات ثانیه، ص 498.

[5] . ارسطو در کتاب جایگاههای بحث [= طوبیقا/ توپیکا/ مواضع/ جدل] نیز از مقوله های دهگانه سخن می گوید. ر.ک: منطق ارسطو (ارگانون)، جایگاههای بحث، ص 630.

[6] . منطق ارسطو (ارگانون)، صص 7-8.

[7] . خوانساری، محمد، منطق صوری، تهران: آگاه، 1375، ص 125.

[8] . منطق ارسطو (ارگانون)، صص 8-9.

[9]. همان، ص 10.

[10]. همان، ص110.

[11]. ر.ک: همان، ص:110، پاورقی مترجم، شماره 11.

[12]. ر.ک: خوانساری، محمد، صص 137-138.

[13] . being

[14] . Caygill, Howard, pp. 102-103.

[15] . Caygill, Howard, p. 103.

[16] . ر.ک: کانت، ایمانوئل، سنجش خرد ناب، میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، تهران، امیرکبیر، 1362، ص 217.

[17] . Kant, Immanuel: Prolegomena to any Future Metaphysics. Trans. Gary Hatfield. Cambridge University Press, 1997, p. 77.

ترجمه بر اساس متن فوق است، که با ترجمه فارسی «تمهیدات»، اندکی اختلاف دارد. ر.ک: کانت ایمانوئل، تمهیدات، غلامعلی حداد عادل، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1370، ص 168.

[18] . کانت، ایمانوئل، سنجش خرد ناب، ص 151.

[19] . همان، ص 160.

[20] . همان، ص 164.

[21] . همان، صص 164-165.

[22] وود، آلن، کانت، ترجمه عقیل فولادی، تهران: نگاه معاصر، 1396، صص 85-86.

[23] همان، ص 86.

[24] همان، صص 86-87.

[25] همان، ص 87-88.

[26] همان، صص 88-89.

[27] . Kant, Immanuel: Prolegomena to any Future Metaphysics. p. 78.

[28] وود، آلن، همان، ص 92.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی