اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

۱۸ مطلب با موضوع «فلسفه کانت» ثبت شده است

۱۴
دی
۰۲

https://bayanbox.ir/view/1647498091498426659/bazigarihai-khial-dar-falsafeh-kant-2.jpg

  • عقیل فولادی
۱۵
آذر
۰۲

https://bayanbox.ir/view/5417554345192451951/%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%A7%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%B3.jpg

ترجمه فارسی کتاب خیال و اگزیستانس: بازآوری اخلاق کانتی توسط هایدگر، نوشته فرنک شَلَو، توسط نشر نگاه معاصر منتشر شد.

  • عقیل فولادی
۱۵
آذر
۰۲

https://bayanbox.ir/view/1369163895220687222/kant2p.jpgویراست دوم کانت، نوشته آلن وود، منتشر شد.

  • عقیل فولادی
۱۵
اسفند
۰۰

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ارائه شده در جلسه 14 اسفند 1400، گروه معرفت‌شناسی مجمع عالی حکمت اسلامی

 

هایدگر می‌گوید: «هر کس قوه خیال را از بافت درخور توجه مسأله نقد [عقل محض] کنار نهد (هم‌چنانکه خود کانت، بدین کار تمایل داشت)، کانت را از شکافی که هر فلسفه نابی همواره باید بر لبه‌های آن حرکت کند، دور کرده است.»

در میان نامداران قرن بیستم هایدگر از معدود کسانی است که با بزنگاه‌های فلسفی آشناست و بی‌واهمه بر آنها انگشت می‌نهد و در آنها غور می‌کند. جسارت وی در پرداختن به پرسش هستی نمونه‌ی بارز این امر است. چنانکه از سخن منقول وی پیداست، در موضوع ما یعنی خیال نیز وی به خوبی به اهمیت آن واقف است و همین وقوف به وی جسارت می‌بخشد که به فیلسوفی مثل کانت تعریض بزند که با ویراست دوم نقد اول، گویا از فلسفه‌ی ناب فاصله گرفته است. براستی وجه اهمیت خیال چیست؟

  • عقیل فولادی
۲۵
اسفند
۹۹

مقولات [categories]

 

واژه یونانی kategorein،به معنای «نسبت دادن به»، «گفتن از» یا «حکم کردن» بود، و ارسطو آن را برای توصیف روشهایی که در آنها می‌توان از موجود[1]سخن گفت، اقتباس کرد.[2]

امروزه منطق سنتی ارسطویی، «منطق صوری» نامیده می‌شود، اما نه این عنوان و نه حتی عنوان «منطق،» از ارسطو نیست. اصطلاح «ارگانون» [= ابزار] برای مجموعه نوشته‌های منطقی ارسطو نیز از آنِ خود ارسطو نیست، البته واژه‌ای یونانی است؛ که به دانشمندان بیزانسی قرن ششم میلادی باز می‌گردد.[3]

  • عقیل فولادی
۰۲
دی
۹۸

[تکمله‌ای برای مقاله اثبات خدا و امکان مابعدالطبیعه با توجه به نقدهای کانت]

(بحث ارائه شده توسط اینجانب عقیل فولادی، در گروه فلسفه غرب مجمع عالی حکمت اسلامی. 30 آذر 1398.)

 

پیشنهاد دبیر محترم گروه، آقای دکتر حسن عبدی، این بود که راجع به تفسیرهای کانت سخن به میان آید. هرچند شاید عنوان بالا [یعنی «اثبات خدا: چالش کانت یا مغلطه مابعدالطبیعه‌دانان؟»] گویای چنین چیزی نباشد، جرقه اولیه بحث را یکی از مفسران شناخته کانت یعنی آلن وود در ذهن نگارنده/گوینده پدید آورده است. پس بحث کنونی ما بی‌ربط با پیشنهاد ایشان نیست هرچند شاید آنچه مطلوب بوده هم نباشد. البته بدین لحاظ قبل از ورود به بحث اصلی مایلم اندکی راجع به تفسیرهای کانت به طور کلی سخن بگویم.

  • عقیل فولادی
۲۰
مرداد
۹۸

نومن [= ذات معقول/noumenon ]

پیشینه

نومن از اصطلاحهای بنیادین نظام استعلائی کانت است. این اصطلاح با کتاب «نقد عقل محض» کانت به نحو اساسی وارد تاریخ فلسفه غرب شد. برخی معادلهای بکار رفته برای این واژه در زبان پارسی از این قرارند: «بود»، «ذات»، «شیء فی نفسه»، «ذات متأصل»، «ذات معقول».

افلاطون میان جهانِ ظاهریِ پدیدارهایِ محسوس و جهانِ حقیقیِ معقولِ مُثُل، فرق نهاد. از نظر وی، علم به امور متغیر، تعلق نمی‌گیرد؛ چرا که اگر امر ثابتی نباشد، ما چه چیزی را می‌خواهیم بشناسیم، تا انگشت بر چیزی بگذاریم بلافاصله زائل می‌شود، هم مشارٌ الیه و هم مشیر؛ بدین‌سان، اندیشیدن و سخن گفتن به نحو حقیقی نیز دشوار و بل محال می‌نماید. این همان مسأله‌ای است که افلاطون را وادار به فرض جهانی ثابت می‌نماید؛ زیرا جهانی که در مرئی و منظر ماست، جهان محسوسها و متغیرهاست. از این‌رو، افلاطون، جهانی ثابت و سرمدی را برای ما ترسیم می‌کند که متعلق واقعی شناخت است و فیلسوف، در پی آن جهان است.

ولف، فیلسوف آلمانی معاصر کانت، با قائل شدن به استمرار میان تصورهای واضح عقلی و تصورهای مبهم حسی، تمایز افلاطونی را از بین برد. کانت، کار ولف را نقد می‌کند و تمایز یادشده را احیاء می‌کند. اما نگاه وی به این دو جهان، کاملاً به عکس نگاه افلاطونی است. یعنی ارزش و حقیقتی را که افلاطون به جهان معقول می‌داد، کانت، به جهان محسوس می‌دهد.[1]

  • عقیل فولادی
۲۶
تیر
۹۸

 

حس درونی [inner sense]

پیشینه بحث

هر یک از قواى مدرکه باطنى «حس باطن» نامیده می‌شود که در مقابل آن، حس و حواس ظاهره است.[1] ‏ریشه‌یابی تاریخی «حواس درونی» به ارسطو می‌رسد. وی در کتاب «درباره نفس» و آثاری دیگر، مباحثی را راجع به حس مشترک و خیال و حافظه و جز اینها مطرح می‌کند.[2]

هم‌چنان که  نظام مابعدالطبیعی ارسطو در دست ابن سینا رنگ و روی ویژه‌ای پیدا کرد، علم النفس وی هم در دست این فیلسوف نظم و نسق خاص سینوی یافت. از نظر ابن سینا، قوای باطنی، عبارتند از: 1- حس مشترک 2- مصوِّره (خیال) 3- متخیله 4- متوهمه 5- متذکره (حافظه).[3] البته ابن سینا جزمیتی بر این تعداد خاص ندارد و در جاهایی از ادغام بعضی از اینها در یکدیگر سخن می‌گوید.[4]

طبقه‌بندی ابن سینا از حواس درونی ارسطوئی در دست فیلسوفان اروپایی قرون وسطا تغییر و تحولاتی یافت. توماس آکویناس فرض بیش از چهار حس درونی را لازم نمی‌دانست: حس مشترک و خیال و ارزیابی و حافظه.[5] سوارز (1548-1617)، «با افتراق از کل سنت مدرسی، حس مشترک، خیال، حافظه، و حس ارزیابی را در قوه حس درونی یکپارچه می‌کند.»[6]

  • عقیل فولادی
۲۴
ارديبهشت
۹۸

منِ استعلائی [transcendental I]

درباره «من» یا «نفس،» از دوره یونان تاکنون، در مکاتب مختلف فلسفی، سخن به میان آمده است. افلاطون و ارسطو هر یک به معنایی قائل به تجرد نفس بودند. در فلسفه‌ی جدید، دکارت، در قرن هفدهم، قائل به سه جوهر شد، که یکی از آنها نفس است، یعنی نفس دارای وجود مستقل است. اهمیت نفس در فلسفه‌ی دکارت به اندازه‌ای است که دو جوهر دیگر، یعنی خدا و جسم، در مقام اثبات، از دل آن برون می‌آیند. در قرن هجدهم، هیوم (1776-1711م.) وجود جوهری «من» را به چالش کشید.[1]

مقصود این مقال، بحث کانت (1804-1724م.) راجع به این مسأله است. این بحث در فلسفه‌ی کانت از محوری‌ترین و در عین حال، مبهم‌ترین مباحث است. در اهمیت من استعلائی، همین بس که از سویی، در بحث استنتاج استعلائی مقولات، نقشی بی‌بدیل را ایفا می‌کند و از سوی دیگر، در بحث شخصیت و هویت انسان.

  • عقیل فولادی
۲۵
دی
۹۷

انسان‌شناسی از دیدگاه عملی، نوشته ایمانوئل کانت (1804-1724) فیلسوف بزرگ عصر روشنگری است که حدوداً 25 سال مطالب آن را تدریس کرده و پس از بازنشستگی به ناشر سپرده است. این درسها برخلاف درسهای معمول دانشگاهی نه تنها خشک و بی‌روح نبوده‌اند بلکه چندان جذابیت و طراوت داشته‌اند که با اینکه جزء درسهای رسمی دانشگاه نبوده‌اند و مستمعان برای شرکت در آنها باید هزینه‌ای را پرداخت می‌کرده‌اند، همواره از کلاسهای پرمخاطب کانت بوده‌اند.

این کتاب شامل دو بخش است که بخش نخست شامل سه کتاب است. برخی از مطالب کتاب اول، چنین است: حس درونی، حواس بیرونی، تصورهای ناآگاهانه انسان، ضعفها و بیماریهای روانی، نبوغ، نارساییهای روانی شناخت، و ... (قوه شناخت)؛ در کتاب دوم به مباحثی مثل جامعه‌پذیری، آداب معاشرت، مد، تجمل‌گرایی و سایر امور مربوط به ذوق پرداخته می‌شود (احساس لذت و الم)؛ کتاب سوم حاوی مباحثی است مثل کارکرد عواطف، هیجانها، بررسی خیر مادی انسان و به طور کلی مباحث مربوط به زمینه روان‌شناختی فلسفه اخلاق (قوه میل).

بحث محوری بخش دوم کتاب، شخصیت است و بدین منظور کانت نه تنها از شخصیت انسانهای فردی (شامل مباحثی مثل مزاجهای چهارگانه، قیافه‌شناسی) بحث می‌کند بلکه به مشخصه جنسها [زن و مرد] و مشخصه اقوام یا ملل گوناگون و مشخصه نژادها و مشخصه نوع انسان نیز می‌پردازد؛ اموری که به غایت واپسین آدمیان مربوط می‌شوند و به مباحث فلسفه تاریخ و الهیات.

باری، مقصود این درس‌گفتارها، بهبود اخلاقی و فرهنگی دانشجویان بوده است

  • عقیل فولادی