ار ایده عدالت رالز تا احساس بیعدالتی سن
آمارتیا سن اقتصاددانی است که در 1998 جایزهی نوبل اقتصاد را برای کمک به اقتصاد رفاه و نظریهی انتخاب اجتماعی و توجه به مسائل فقیرترین اعضای جامعه دریافت کرد. شهرت سن بیشتر برای کارش دربارهی علل قحطی است، که به توسعهی راهحلهای عملی برای پیشگیری یا محدود کردن آثار کمبودهای واقعی غذا منجر شد.
سن قبل از عزیمت به دانشگاه هاروارد، در برخی از دانشگاههای هندوستان و انگلستان، از جمله دانشگاه لندن (77-1971) و دانشگاه آکسفورد (88-1977) به تدریس اقتصاد اشتغال داشته است. در هاروارد (98-1988) استاد اقتصاد و فلسفه بود. در سالهای 1998 تا 2004 رئیس ترینیتی کالج دانشگاه کمبریج بود.
اقتصاد رفاه در پی ارزیابی سیاستهای اقتصادی برحسب آثارشان بر بهزیستی جامعه است. سن که کارش را وقف چنین مسائلی کرده است، «وجدان حرفهی» اقتصاد نامیده شده است. رسالهی تأثیرگذارش، انتخاب جمعی و رفاه اجتماعی (1970)، -که به مسائلی مثل حقوق فردی و فرمانروایی اکثریت و در دسترس بودن اطلاعات دربارهی شرائط فردی پرداخته است- الهامبخش پژوهشگران برای عطف توجه به مسائل رفاه پایهای بوده است. سن برای اندازهگیری فقر روشهایی را طرحریزی کرده است که اطلاعات سودمندی را برای بهبود شرائط اقتصادی فقیران به دست داده است. مثلاً کار نظری وی دربارهی نابرابری، تبیینی را فراهم کرد برای اینکه چرا در برخی کشورهای فقیر، تعداد زنان از مردان کمتر است علیرغم اینکه زنان بیشتر از مردان زاده میشوند و مرگومیر در میان نوزدان پسر بالاتر است. سن مدعی شد که این نسبت نادرست، نتیجهی رفتار بهداشتی بهتر و فرصتهای فراهمشده برای پسران در آن کشورهاست.
علاقهی سن به قحطی ناشی از تجربهی شخصی است. وی در نه سالگی شاهد قحطی بنگال در 1943 بود که در آن سه میلیون نفر از بین رفتند. سن بعدها به این نتیجه رسید که امکان جلوگیری از این تلفات بهتآور وجود داشته است. وی باور داشت که ذخیره کافی غذایی در آن زمان در هند موجود بوده است، ولی از توزیع آن جلوگیری شده است زیرا گروههای خاصی از مردم -در این مورد، کارگران روستایی- شغلشان را از دست داده بودند و بنابراین توانایی خرید غذا را نداشتند. سن در کتابش، فقر و قحطیها: جستاری در استحقاق و محرومیت (1981)، نشان داده است که در بسیاری از قحطیها، ذخیرههای غذایی به طرز چشمگیری کاهش نیافته است. در عوض، شماری از عوامل اجتماعی و اقتصادی -مثل کاهش دستمزد و بیکاری و افزایش قیمت مواد غذایی و نظامهای ضعیف توزیع غذا- باعث گرسنگی در میان گروههای خاصی در جامعه شده است.
دولتها و سازمانهای بین المللیای که به بحرانهای غذایی میپردازند از کار سن تأثیر پذیرفتهاند. دیدگاههای وی سیاستگذاران را ترغیب کرده است که توجه خود را نهتنها به کاهش رنج عاجل، بلکه به یافتن راههایی برای اصلاح فاصله درآمد ازدسترفتهی فقیران -مثلاً با پروژههای کارهای عمومی- و حفظ قیمتهای ثابت غذا معطوف کنند. سن مدافع سرسخت آزادی سیاسی است و باور دارد که در دموکراسیهایی که به وظیفهی خود عمل میکنند، قحطی رخ نمیدهد؛ زیرا رهبرانشان باید بیشتر پاسخگوی خواستههای شهروندان باشند. طبق استدلال سن، برای دستیابی به رشد اقتصادی، باید اصلاحات اجتماعی -مثل پیشرفت در آموزش و پرورش و بهداشت عمومی- مقدم بر اصلاح اقتصادی باشد.
مقصود این نوشتار ارائهی محتوای کتاب اندیشهی عدالت، -که حاوی آخرین دیدگاههای آمارتیا سن دربارهی مسائل مذکور است- به زبانی ساده است. سن در این کتاب نه به تبیین «ماهیت» عدالت که به اموری میپردازد که میتوان محور آنها را آسیبشناسی عدالت دانست: چه چیزهایی باعث افزایش بیعدالتی در جامعه و چه چیزهایی مایه تقویت عدالت میشوند. در این کتاب میآموزیم که اقتصاد با بسیاری از امور درهمتنیده است و بر اقتصاددانان است که بجای پرداختن به نظریات صرف با نگاه بسته، به همهی مؤلفههای دخیل و نیز به «خردورزی همگانی» روی آورند و سخن مخالفان را هرچند «خام» بنمایند، با سعه صدر بشنوند.
سن با بهرهگیری از آمار و ارقام مستند برگرفته از جوامع گوناگون، عاملهای گوناگونی را به ما میشناساند که در وضعیت اقتصادی جامعه مؤثرند؛ و بدینسان، بیان میکند که چگونه با شناخت آنها و رفع آسیبپذیریهای ناشی از آنها، میتوان توانایی اقتصادی جامعه را ارتقاء داد.
بدینسان، در تبیین عدالت سن، اقتصاد نهتنها بیربط با ارزشهای اخلاقی نیست که کاملاً درهمتنیده با آنهاست، همچنانکه با سیاست و حقوق در تعامل است: اقتصاد ارزشگرایانه و معطوف به رفاه اجتماعی.
چنانکه باید و شاید روشن نیست که آیا عقیدهی سن آن است که نظریات آرمانی دربارهی عدالت به تنهایی کافی نیستند یا اینکه اساساً نیازی هم بدانها نیست. هرچند وی به هر دوی اینها تصریحاتی دارد، عباراتی در کتابش یافت میشوند که گویا عمدتاً روی گزینهی اول تأکید میکند. اگر گزینهی دوم مدعای وی باشد، یعنی بگوید که اساساً نیازی به نظریهای آرمانی دربارهی عدالت نداریم، همچنانکه برخی از پژوهشگران گفتهاند، کار وی خالی از ایراد نیست و در واقع، آسانانگاری امر پیچیدهی عدالت است. از اینرو، آنچه بیشتر در کار سن درخورتوجه است نه نقد وی به وجه آرمانی نظریهی رالز (یا به طور کلی، وجوه سلبی نظریهی سن) بلکه طرح یا برجستهسازی مسائلی است که نادیدهگرفتن آنها هنگام پرداختن به عدالت اجتماعی، روا نیست: رویکرد توانمندی، نظریهی انتخاب اجتماعی، ناظر بیطرف.
با توجه به اینکه سن در پیشگفتار کتاب اندیشهی عدالت، دیدگاه خود راجع به عدالت و گزارشی از محتوای کتاب را به اجمال بیان کرده است، در کتاب «از ایده عدالت رالز تا احساس بیعدالتی سن» نخست با بازخوانی فشردهی آن پیشگفتار، بحث از آراء سن آغاز میشود (فصل 1). در ادامه به نظریهی عدالت رالز پرداخته میشود (فصل 2). دلیل این امر آن است که بسط آراء سن اساساً پیرامون نظریهی عدالت اجتماعی جان رالز است و همچنانکه خود سن بارها اشاره میکند، میتوان گفت که شکلگیری کتاب اندیشهی عدالت، پیرامون نقد آن نظریه است.
در ادامه، به آراء سن دربارهی نظریهی رالز پرداخته میشود و وجوه مثبت و منفی آن نظریه از دیدگاه سن بیان میشود (فصل 3). بحث بعدی، رویکرد توانمندی است که مسائل مهم آن به نحو فشرده بیان میشوند (فصل 4). نظریهی انتخاب اجتماعی، بحث واپسین این نوشتار است که حاوی گزارش تاریخ مختصر آن است و سپس به وجوه ارتباط آن با نظریهی عدالت اشاره میشود (فصل 5).
در پایان کار، اصطلاحنامهای آمده است که برخی از اصطلاحات کلیدی را برای فهم مطالب کتاب به اختصار باز مینماید.
مطالب فوق برگرفته از دیباچه کتاب «از ایده عدالت رالز تا احساس بیعدالتی سن: تقریر و بررسی اندیشه عدالت آمارتیا سن باتوجهبه نقدهایش بر نظریه عدالت جان رالز» است.