اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

غزالی و زیباکلام و تعبد در دین

جمعه, ۲ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۳:۳۳ ق.ظ

دکتر صادق زیباکلام در یکی از نوشته‌هایش نگاه غزالی به دین را می‌ستاید که تأکید آن بر دل و اطاعت و تسلیم و ایمان و تعبد است. مثلاً همین که پیامبر (ص) فرموده روزه بگیرید کافی است که روزه بگیریم و به تعقل و استدلال نیازی نیست.
در بررسی این مطلب، نخست به داستان ذیل توجه کنید:
[امام علی (ع) می‌فرماید: پیامبر (ص) گروهی را به فرماندهی یکی از انصار برای جهاد فرستاد، و به آنان دستور داد که از وی اطاعت کنند.
در جایی، افراد فرمانده را به خشم آوردند و وی دستور داد هیزم گرد آورند و آتش بیفروزند. سپس به آنان گفت: آیا پیامبر (ص) دستور نداده که از من پیروی کنید؟
گفتند: بله.
گفت: در آتش درآیید.
برخی می‌خواستند داخل شوند ولی بقیه مانع شدند و می‌گفتند از آتش به سوی پیامبر (ص) گریخته‌ایم نه اینکه دوباره به آتش درآییم.
بحثها ادامه داشت تا اینکه آتش خاموش شد و خشم فرمانده هم فرونشست.
هنگامی که خبر این قضیه به پیامبر (ص) رسید فرمود: «اگر در آتش در آمده بودند تا قیامت از آن در نمی‌آمدند؛ پیروی در امور نیک و پسندیده است»]
پیداست که اگر مسلمانان طبق روش تعبدی غزالی عمل می‌کردند باید می‌گفتند ما مأمور به اطاعت از فرمانده‌ایم نه چون و چرا کردن با وی! ولی آنان به درستی و چه بسا به نحو غریزی چون و چرا کردند که چرا باید وارد آتش شویم در حالی که مسلمان شدیم که از آتش در امان باشیم؟! و ...
پیامبر (ص) نیز نه تنها از کارشان خرسند شد که فرمود اگر داخل آتش شده بودند تا قیامت در آن می‌ماندند!
الغرض، اولاً تعقل و استدلال جزئی از سرشت آدمی است و نمی‌توان این مؤلفه ذاتی انسان را به هیچ بهانه‌ای از او گرفت. مگر حضرت موسی (ع) که قول سکوت به آن ولی خدا داده بود (کهف، 69) توانست چند روزی خاموشی پیشه گزیند که افراد عادی بتوانند؟ لذا انسان ذاتاً اهل چون و چرا و استدلال است به طوری که می‌توان گفت انسان، موجود پرسشگر است.
ثانیاً احکامی که امروزه به ما رسیده است همه‌اش همچون اصل روزه نیست که بتوان به سادگی گفت دستور خداست بلکه اصل انتساب بسیاری از احکام به خداوند، محل چون و چراست و طبعاً توقع اینکه افراد تابع محض باشند، چندان موجه نیست.
ثالثاً طلب تبعیت محض از افراد سر از تعصب و جزم‌اندیشی و سلفی‌گری در می‌آورد. دینداران باید حتی الامکان در اقناع دیگران بکوشند، مگر از حضرت امیر(ع) نقل نکرده‌اند که حتی در اثنای جنگ نیز به پرسشهای اعتقادی افراد پاسخ می‌داد، در حالی که اگر فرمانده دیگری در چنان موقعیتی باشد بسا که بجای پاسخ، برچسبی را به چنان پرسشگری بزند!
رابعاً حال که معیار نزد پیامبر(ص)، تبعیت کورکورانه از مافوق نیست، پس هنگامی که می‌فرماید«الطاعة فی المعروف» [یعنی پیروی کردن در امور پسندیده رواست نه در معصیت خدا]، معیار شناخت امور پسندیده طبق سیاق حدیث، «عقل عادی» خود افراد است. بدین‌سان، به این نکته فوق العاده مهم می‌رسیم که مسلمان ولو در امور نظامی، باید عقل خود را قاضی قرار دهد که کارش معصیت نباشد یعنی صرف اینکه مافوق دستور داده است رافع تکلیف نیست که مثلاً در مواردی که خود انسان می‌داند کارش معصیت است، بگوید به من چه، یا من مأمورم و معذور!

باری، نویسنده این سطور، منکر روح تعبد در دین نیست، ولی همه سخن در اینست که مومن نباید به بهانه تعبد، روحیه پرسشگری‌اش را بخشکاند. بلکه تعبد باید با عقلانیت عجین باشد (گواینکه عقلانیت عرفی باشد)، تا از جزم‌اندیشی و تعصب کورکورانه فاصله بگیرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی