اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

اندیشه‌ورزی

مباحث تخصصی و مورد علاقه: فلسفه غرب، دین

درنگی در «نظریه رؤیاهای رسولانه»

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۶ ب.ظ

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

به لحاظ درون دینی، رؤیا بودن (که وحی را امری سوبژکتیو می‌کند) منافات دارد با جایی که روایات صریحی دال بر عینی بودن  و غیرشخصی بودن وحی آمده است مثل سخن منقول از امیرالمؤمنین (ع) که پیامبر (ص) خطاب بدیشان فرموده انک تسمع ما اسمع و تری ما اری (نهج البلاغه، خ قاصعه). اللهم الا که صاحب نظریه رؤیا بگوید این امر را می‌توان حمل بر هیپنوتیزم کرد و البته می‌توان گفت خبر واحد است وعلی ای حال، در توجیه باز! ولی خواه ناخواه مشکل اساسی نظریه رؤیاهای رسولانه آن است که آنچه متدینان به ادیان ابراهیمی طی قرنها اجماعاً آن را ابژکتیو یا عینی قلمداد کرده‌اند، اکنون سوبژکتیو دانسته می‌شود. چگونه می‌توان توجیه کرد که مخاطبان موسی و عیسی و محمد هیچ یک نفهمیدند که وحی فی الواقع رؤیا بوده است؟! به‌عکس، همگی ابژکتیو به قضیه می‌نگریسته‌اند تا جایی که از امیرالمؤمنین سخن مذکور به ما رسیده که بله پیامبر(ص) فرمود که دیده‌ها و شنیده‌های مرا تو هم می‌بینی و می‌شنوی.

 

اینکه گفته شود که نظریه رؤیا بحثی برون دینی است و نباید با مسائل درون آن نقض شود، به نحو مطلق پذیرفتنی نیست چه اینکه نظریه‌ای که به اصطلاح به نحو درجه دوم برای یک علم مطرح می‌شود قاعدتاً باید ناظر به مسائل درونی آن علم باشد که بتواند مسائل مربوط را حل کند و پذیرفتنی نیست که گفته شود این نظریه‌ای است در ساحتی برتر و شما نباید از ساحت پایینتر بر آن خرده گیرید. خب اگر چنین نظریه به اصطلاح درجه دومی برخلاف بسیاری از فکتهای درون علم باشد چگونه می‌تواند پذیرفته آید صرفاً بدین دلیل که برخی مشکلات را حل می‌کند؟ گیریم که آن مشکلات را حل کند، با زاییده‌های خودش چه کنیم و آن ناسازگاری‌اش با فکتهای مخالفی است که تاکنون بی‌اشکال می‌نمودند که اساس آن هم در اینجا اجماع قاطبه یاران انبیاء و علمای متدین به ادیان ابراهیمی است به اینکه مسأله ارتباط انبیاء با خدا امری عینی و محقق بوده است.

 

در واقع، عمده نقدهای واقعاً بجای کسانی مثل مهندس عبدالعلی بازرگان به این نظریه، ناشی از پیدایش همین مشکلات جدید است. برخی از نقدهای دکتر محسن کدیور بر این نظریه نیز نمودار چنین مشکلاتی‌اند. البته نظریه‌پرداز محترم پاسخهایی بدین نقدها داده است که برخی از آنها (عمدتاً آنهایی که پرسش در واقع، با انتقال از یک ساحت به ساحت دیگر به اصطلاح الکلام الکلام می‌شود) منطقی است ولی پرسشهایی که برگشتشان بدین مسألة اساسی است همچنان پابرجاست.

 

در واقع، در پردازش این نظریه، یکی از مسلمات دینی رهاشده و صرفاً وجود تاریخی پیامبر(ص) و کتابی به نام قرآن خط قرمز دانسته شده که نیازمند توجیهاتی‌اند. بدین‌سان قائل محترم در فضایی خودساخته نظریه‌پردازی کرده و زان پس هم تمام هم و غمش در توجیه آن؛ و نعم ما قال که «کل حزب بما لدیهم فرحون». در حالی‌که خود می‌داند که واقعیت عینی‌ای به نام وحی طی قرنها خواه ناخواه مسلم گرفته شده و مسأله، تبیین کیفیت آن است و یا اینکه طی پژوهشی ژرف نشان داده شود که چنین امر مسلمی بی‌دلیل است وگرنه با کنارگذاشتن آن، هماوردی در گود نخواهد بود...

 

البته ایشان در پاسخ به نقدهای دکتر کدیور، پاک شدن صورت مسأله را تأییدی برای نظریه خود می‌پندارد ولی چنین موضوعی هرچند در مواردی درست از آب در می‌آید، در مورد کنونی، گمانِ بجایی نمی‌نماید چه اینکه این نظریه اگر برای بی‌دینان است که آنها از بیخ مشکلی با وحی و مسائل مربوط بدان نداشته‌اند و اگر برای دینداران است، چطور می‌توانند یکی از مسلمات بنیادی‌شان را نادیده بگیرند و بل انکار نمایند که پاره‌ای مشکلات که چه‌بسا برای بسیاری فرعی و عرضی بنماید حل شود! و شگفت‌تر آنکه ایشان می گوید: »تئوری مثال و ممثول، ام الکتاب، کتاب مکنون و لوح محفوظ متافیزیک ستبر و سنگینی دارد و تئوری رویاها از این جهت بسیار سبکبارست«. شگفتی از آن است که هر نظریه در باب وحی بناست پشتوانه‌ای برای الهیات مابعدالطبیعی و واقعی (نه درونماندگار/immanent) باشد و پیداست که چنان مدعایی چنین تئوری‌ای هم می‌طلبد و گرنه با دلخوش بودن به سبکباری تئوری‌ای که مدلول نهایی‌اش قلمرو تجربه شخصی (آن هم سست‌ترینش که عرصة خیال است که خود تجربه بودنش هم محل کلام است، چه اینکه امور تجربه شده نیز برای تشکیل هرگونه علم تجربی باید از خیال،-  و در واقع، از شخصی بودن، - فراتر روند) است چطور می‌توان برای چنان الهیاتی پشتوانه‌ای فراهم کرد؟

 

اصلاً اینکه به اعتراف خود دکتر سروش، رگه‌هایی از نظریه‌شان در کلام برخی از علمای پیشتر یافت می‌شود ولی تا بدین حد پیش نرفته‌اند از همین روست که این پیش‌روی، زاینده چنان مشکلات «خانه بر بادده‌»ای است و گرنه آنان که تا حد خیال متصل و منفصل سخن رانده بودند این یک گام هم برایشان دشوار نبوده است. باری،

از قضا سرکنگبین صفرا فزود

روغن بادام خشکی می‌نمود.

(بماند که قضیه نظریه رؤیا نه از باب سرکنگبین، که از باب درست کردن زیر ابرو و کوری چشم می‌نماید، البته سلمنا که نیت نظریه‌پرداز محترم و دانشمندش خیر است ولی نظریه لوازمش را با خود دارد و در پی ذهنیتهای قائل نمی‌رود که تجری الریاح بما لاتشتهی السفن).

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی