تقلبهای علمی قانونی و مایه آبرو
مدتی پیش خبری راجع به مقالات یکی از اساتید مشهور دانشگاه تهران منتشر شد که بسیاری از آنها متقلبانه بوده است. نتیجه چنین تقلبهایی طبعاً ارتقاء رتبه عملی عضو هیئت علمی و افزایش حقوق است.
اما چرا اینها تقلب است؟ چون نویسنده مقاله دیگری است و طبعاً انتشار آن به نام خویش، دروغ و تقلب است و طبعاً ارتقاء رتبه و حقوق نیز به ناحق است چرا که از سویی کار دیگری را به نام خود ثبت کرده و از سوی دیگر، امتیازی گرفته بدون زحمتی که قاعدتاً باید متحمل میشد.
اما و صد اما، چرا در مواردی همین امور کاملاً مایه آبروست و حتی مستند به قانون؟!!
این امر نزد جامعه دانشگاهی پوشیده نیست: یک مورد، مقالات علمی پژوهشی دانشجویان است که باید با نام یک نفر هیئت علمی منتشر شود. بسا پیش آمده است که پس از تأیید مقاله دانشجو توسط داوران، گفته میشود که باید نام یک نفر هیأت علمی هم پای آن باشد وگرنه چاپ نمیشود. حضرات هم منت میگذراند و میپذیرند که از نام مبارکشان استفاده شود برای کار نکرده و بسا حتا بدون یک بار خواندن آن، و قاعدتاً امتیاز مقاله هم تقسیم میشود.
در اینجا نیز مقاله دیگری به نام کسی ثبت میشود که زحمتی نکشیده و طبعاً ارتقاء رتبه و حقوق وی نیز درست مثل مورد تقلب علمی است. تنها فرق این است که این امر کاملاً مستند به قانون است: قوانینی که خود حضرات نوشتهاند!
مورد دیگر، امتیازهایی است که از راه راهنمایی و مشاوره و داوری پایاننامهها کسب میشود. بسا پیش میآید که حضرات سهگانه، بدون هیچ کاری در جلسه دفاع نامشان زینتبخش مراسم است. و چه بسا این امر نشان پرکاری شخص و هیمنه علمی دانسته شود و مثلاً داوری که اثر را خوانده، نشانه بیکاری و بیسوادیاش دانسته شود!
خب در اینجا نیز باز تقلب است چرا که در این موارد نیز بدون هیچ راهنمایی یا مشاوره یا خواندنی (که از اسباب داوری است) از نام شخص به نحو دروغین استفاده میشود و قاعدتاً در ارتقاء رتبه و حقوق نیز مؤثر است. و طبعاً چون در صدور مدرک نیز مؤثر است ضرر آن بسا بیش از تقلب علمی نوع نخست است چرا که این کار، باعث سستی جامعه علمی و بیاعتباری مدارک نیز میشود؛ با این حال کاملاً آبرومندانه است و مایه افتخار که به هر حال جایگاه ما برتر از آن است که وقتی برای این کارها داشته باشیم!
البته چون کسانی که باید با این «فسادهای قانونی» مبارزه کنند خود ذینفعاند، مبارزهای در کار نخواهد بود که چاقو دسته خود را نمیبرد. و لذاست که این افراد جرئت مقابله با تقلب نوع نخست را نیز ندارند چرا که «چون حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنکه هست گیرند».