هوسرل: اگو [= من، خود /Ego]
کل پدیدارشناسی چیزی نیست مگر خودوارسی[1] علمی از سوی سوبژکتیویته استعلائی، وارسیای که نخست سرراست و لذا با خامی خاص خودش آغاز میشود، ولی سپس نقادانه به جدّ به لوگوس خودش میپردازد؛ خودوارسیای که از فکت به ضرورتهای ذاتی میرود، [یعنی به] لوگوس آغازین که هر امر «منطقی» از آن نشأت میگیرد. ... بنیادهای وجود هر موجود عینی، در سوبژکتیویته استعلائی است؛ بنیادهای شناخت هر حقیقتی، در سوبژکتیویته استعلائی است، و اگر حقیقتی به خود سوبژکتیویته استعلائی مربوط شود، آن بنیادها را دقیقاً در سوبژکتیویته استعلائی دارد. مشروحتر اینکه: اگر این سوبژکتیویته، خودوارسی را به نحو نظاممند و جامع انجام دهد - و لذا به مثابه پدیدارشناسی استعلائی - آنگاه، ... هرگونه موجود «عینی» و هرگونه حقیقت «عینی»، [و] هرگونه حقیقت مشروع در جهان را، به مثابه قوامیافته در خودش، درمییابد.[2]
- ۰ نظر
- ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۱۸